سیزده بدری که هیچگاه محمد به خانه نیامد
سیزده بدری که هیچگاه محمد به خانه نیامد
بچهها
در انتظار بودند که بابا بیاید و لباس تازه بپوشند و به شیراز برویم. هر
زنگی که به صدا در میآمد، به امیدی که بابا هست، برای باز کردن در حیاط
سبقت میگرفتند ، تمام
سیزده روز عید، بچهها در انتظار بودن که بابا بیاید و لباس تازه بپوشند و
به شیراز برویم. هر زنگی که به صدا در میآمد، به امیدی که بابا هست، برای
باز کردن در حیاط سبقت میگرفتند.
+ نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 12:24 توسط محب شهدای گمنام شیراز
|