خنده حاج همت بند نمی آمد
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 17:29 توسط محب شهدای گمنام شیراز
|
بسم رب الشهداء و الصدیقین
دلخوری بچه های ارتش از حاج همت
یک
روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات، همه
جمع شده بودند، حاج همت هم از راه رسید، امیرعقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر
30 پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد و کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت
گفت: «حاجی ! یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم.»
حاج همت گفت: «خیر باشد! بفرمائید! چه دلخوری؟»
امیر
عقیلی گفت: «حاجی ! شما هر وقت از کنار پاسگاه های ارتش، از کنار ما که رد
می شوی،.............................................