گفته
بود باید موتورها را از روی پل شناور ببرم آن طرف. فکر نمی کرد من با این
سن و سالم، چطور این ها را از پل رد کنم ؛ آن هم پل شناور. وقتی روی
موتورمی نشستم، پایم به زور به زمین می رسید...
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 17:29 توسط محب شهدای گمنام شیراز
|
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت تمام دوستان خودم من هدفم از راه اندازی وبلاگ این بود تا در فضای مجازی حضورداشته باشم و به اندازه توان خود ادای دینم را نسبت به شهدای گمنام و تمام شهدا از صدر اسلام تا قیام امام زمان (عج)نمایم و یک افسر جوان خوبی برای مولا و رهبر خود امام خامنه ای دامت برکات باشم و ثبت دلنوشته های خود و دوستانم