چند لحظه تجسم زندگی یک جانباز شیمیایی
بارها شاید با این صدا یعنی صدای خس خس یک انسان یا به سختی تنفس کشیدن او و یا سرفه های متداول توجه
شما را به سوی خود جلب کرده است و یا کپسول اکسیژنی که همیشه و هر کجا همراه او است که دیگر یکی از اعضاء بدن او شده است، یک روز از یکی از دوستانم به نام احسان که یک دوست مشترک داریم به نام ..... گفت چند روز پیش آقا ..... تماس گرفت که داره حالش بد میشه ، او وقتی حالش بد میشه وضعیت جسمیش به حدی خراب میشه که به حالت خفگی شدید می افته دوست نداره بچه هاش شاهد چنین صحنه های باشه به همین خاطر وقتی متوجه می شه که حالش شروع به بد شدن است با یکی از دوستان تماس می گیره که به بیمارستان برسه او در سال شاید چند ماهش رو در بیمارستان بستری باشه حالا در ادامه چند دقیقه از سختی های یک جانباز شیمیایی رو در ادامه مطلب بخونیم و اول به خودم می گم که من برای اسلام چه کاری کردم؟